کرامت سالمندان
کلاه اسکیتی مشکی رنگی داشت
اما خبری از دستکش
در چله زمستان سرد تهران نبود
پیرمرد دستانش که یخ می کرد را
زیر آستر کاپشن قهوه ای نیمه پاره اش گرم می کرد
یا
میگذاشت روی موتور
و
رویشان می نشست.
پسر جوان
بسته را که تحویل گرفت
نگاهی به پیک کرد
تعجب کرد
پرسید:
چند سالتونه؟
گفت:
زیاد...
پرسید:
بالای شصت هستید؟
پیرمرد حرف تو حرف آورد و گفت:
کارت می کشید یا نقد حساب می کنید؟
جوان همین طور که کارت را به پیرمرد می داد
دوباره پرسید:
شما بازنشستگی ندارید؟
پیرمرد کارت راکشید و منتظر رمز ماند
جوان گفت:
بیست و چهار چهل و یک
جوان با نگاهش منتظر پاسخ پیرمرد ماند
اما
پیرمرد گفت:
زندگی همینه.. .
بساطش را جمع کرد و رفت.
پسر وارد خانه شد
پشت میز مطالعه رفت و
چراغ مطالعه قرمز و جدیدی که خریده بود را باز کرد.
به برق زد.
دکمه سفیدش را زد، روشن شد.
نورش را روی کتاب دولت در اسلام انداخت.
دولت در اسلام موظف است به سالمندان، ازکارافتادگان و بازنشستگان حقوق درخور کرامت و شان آنها پرداخت نماید...
- ۹۹/۰۸/۲۵